وبلاگ یک خوزستانی



www.ahwaz.loxblog.com

آیا حداقل حق ما مردم خوزستان این نیست که اکسیژن سالم تنفس کنیم ؟؟؟ !!!

آیا استانی با این همه ظرفیت و توانایی ارزش ندارد که درصد ناچیزی از درآمدی که برای کشورکسب می کند را صرف حل مشکلات مردمش کرد ؟؟؟؟

با عرض احترام به مردم تهران، قم و شهرهایی از این دست، این شهرها چه درآمدی برای کشور دارند که این همه بودجه به آنها اختصاص داده میشود ؟؟؟؟!!!!

درآمد کل استانهای کشور با هم چند درصد درآمد و ارز آوری خوزستان است؟؟؟

 

 بعضی از مشخصه ها، جاذبه ها، تولیدات و ... استان خوزستان در زیر ذکر شده است:

استخراج و تولید نفت، بنزین ، گاز، برق، پتروشیمی و پالایشگاه های گوناگون ، فولادسازی و لوله سازی !!

معادن و کارخانجات استخراج و تولید گچ، کارخانجات تولید سیمان

 

دسترسی به آبهای آزاد در طول سواحل جنوبی و داشتن رودخانه های متعدد و پر آب که از هزاره های پیش از میلاد زیستگاه اقوام کهن ایرانی و مهد تمدن و کشت و کار و آبیاری بوده، از زیرساختهای اصلی اکوتوریسم خوزستان محسوب می شود.

 دارا بودن سه بندر از بزرگترین بنادر اقتصادی ایران و خاورمیانه ( ماهشهر ، آبادان ، خرمشهر ) !!!

از نقطه نظر ارتباطی هم که خطوط مهم زمینی، دریایی و ریلی که نبض ایران را در دست دارد !

 رودهای کارون، کرخه و هندیجان (زهره)، جراحی، بهمن‌شیر، مارون، اروند و دز که اکثراً جزء  پر آب ترین رودهای ایران هستند، در حالیکه بعضی از شهرهای استان فاقد آب آشامیدنی سالم هستند یا روزانه چند ساعت آب دارند !!!

 ساختار جلگه‌ای استان خوزستان، قابلیت بالقوهٔ کشاورزی از جمله: برنج ، گندم ، خرما، پرتغال، مرکبات، نیشکـــــــــــر صیفی جات مانند خیار، هندوانه و .... همچنین صنایع وابسته به آن مثل کاغذ سازی، الکل سازی و...

 

از نظر قدمت، تاریخ و آثار باستانی و صنعت توریسم هم که :

بقایای شهر باستانی پیشه وران

بقایای شهر باستانی شاهی

تپه باستانی آکروپل

کاخ باستانی آپادانا

کاخ باستانی اردشیر دوم

کاخ باستانی داریوش

کاخ باستانی شائور

سازه‌های آبی شوشتر

عمارت کلاه فرنگی

قلعه سَلاسِل

آسیاب‌های آبی دزفول

بقایای شهر باستانی دستووا

معبد باستانی چغازنبیل - شوش

منطقه حفاظت شده شوش

آبشار شوی

آرامگاه شاه قطب الدین

پل سفید (پل معلق)

کاروانسرای معین التجار

مناطق عملیاتی کربلای پنج و بیت المقدس و شلمچه و.....

مسجد جامع خرمشهر

پل قدیم (دزفول)

ایوان کرخه - شوش

موزه هفت تپه

آرامگاه دانیال نبی (ع)

بقایای شهر باستانی عسگر مکرم

چشمه آب معدنی گراب

جنگل های دز

دریاچه شهیون

آسیاب های آبی دزفول

مسجد جامع شوشتر

بند میزان

خانه قدیمی مرعشی

خانه قدیمی مستوفی

و بالغ بر 200 مکان دیگر که جزیی از میراث فرهنگی استان خوزستان هستن !

 

از نظر سد و تولید انرژی هم:

سد کارون ۳

سد کرخه

سد گتوند

سد جره (دوران جدید)

سد رضا شاه (شهید عباسپور)

سد مسجدسلیمان بند میزان

سد تنظیمی (دزفول)

سد دز

سد خلیل خان (چهل بری)

سد تنظیمی آسک در هندیجان

و ....

 

ما همه جای ایران را دوست داریم ولی حق مردم خوزستان این نیست !!!

 حداقل حق ما مردم خوزستان این است که اکسیژن سالم تنفس کنیم !!!

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:ریزگردها, گرد و غبار, خوزستان, جاذبه های گردشگری خوزستان, توسط رحیم |

نفتت را میبرند آتش و گرمایش را برایت میگذارند!

گازت را میبرند و گرما و بوی بد آن را برایت میگذارند!

از فولادت فقط دود و آلودگی کارخانه را داری!

از کارون، دز، کرخه، مارون، جراحی و زهره هم که چیزی نگویم بهتر است ... گوارای وجودشان، هم سیرابشان میکنی و هم خانه هایشان را روشن......هر چند بسیاری از ساکنان شهرهایت چند ساعتی در شبانه روز آب دارند و گهگاه هم بی آبی می کشند !!!

 آنقدر بزرگی که هرچقدر ببرند باز هم داری ........ ولی کاش درصدی از آن را هزینه آباد کردنت می کردند...... کاش درصدی از آن را هزینه از بین بردن فقرت می کردند.

 

فقط درصدی از آن را .....

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:خوزستان , نفت , فقر , هزینه , گاز , فولاد , کارون , دز , کرخه , مارون , توسط رحیم |

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:اهواز, پل کابلی, توسط رحیم |

 

عطر طراوت بود باران
آغوش خالی بود خاک پاک دامان
اما ستوه از دست بسته
اما فغان از پای دربند
چشمان پر از ابراند یک شام تاریک
واندر لبان خورشید لبخند
آن یک درودی گفت بردوست
... این یک نویدی را صلا داد
تا سرب و باروت
بر ناتمام نغمه هاشان نقطه بنهاد
عطر جوانی شست باران
آغوش پر آغوش عاشق ماند خاک سرخ دامان

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 8 دی 1391برچسب:پرستوها در باران , سیاوش کسرایی, توسط رحیم |

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 8 دی 1391برچسب:, توسط رحیم |

وقتی به دنیا میام، سیاهم،

این شعر که کاندیدای شعر برگزیده ی سال ۲۰۰۵ شده
سروده ی یک بچه ی آفریقایی است و استدلال زیبا و
شگفت انگیزی دارد:
وقتی به دنیا میام، سیاهم،
...
وقتی بزرگ میشم، سیاهم،
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم،
وقتی می ترسم، سیاهم،
وقتی مریض میشم، سیاهم،
وقتی می میرم، هنوزم سیاهم …
و تو، آدم سفید،
وقتی به دنیا میای، صورتی ای،
وقتی بزرگ میشی، سفیدی،
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی،
وقتی سردت میشه، آبی ای،
وقتی می ترسی، زردی،
وقتی مریض میشی، سبزی،
و وقتی می میری، خاکستری ای …
و تو به من میگی رنگین پوست ؟؟؟!!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 8 دی 1391برچسب:شعر برگزیده ی سال ۲۰۰۵ , وقتی به دنیا میام, سیاهم, توسط رحیم |

 

دل خوش از آنيم که حج ميرويم                    غافل از آنيم که کج ميرويم
کعبه به ديدار خدا ميرويم                          او که همينجاست کجا ميرويم
حج بخدا جز به دل پاک نيست                     شستن غم از دل غمناک نيست
دين که به تسبيح و سر و ريش نيست             هرکه علي گفت که درويش نيست
صبح به صبح در پي مکر و فريب                 شب همه شب گريه و امن يجيب
 
طبق آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توريسم يا به زبان ساده از: زيارت مسلمين خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000.-دلار يا قريب سي ميليارد دلار بوده است.
 
 زائرين ايراني که بصورت تمتع ويا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000.000 دلار يا بعبارتي قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اند.
 
نظر باينکه هواپيمائي جمهوري اسلامي قدرت جابجائي اين همه زائر را نداشته است شرکت هواپيمائي عربستان قريب به 54 درصد از زائران ايراني را به خود اختصاص داده است....
 
طبق گزارش مقامات ديپلماتيک ايران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترين و توهين آميز ترين رفتار را با زوار ايراني داشته اند و ايران از لحاظ توهين ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است.
 
علماي عربستان در همان سال فتوي صادر کرده اند که ايرانيان شيعه کافر هستند.
 
طبق يک گزارش ديپلماتيک ديگر زائران ايراني ناخواسته ترين و منفورترين خارجي ها در عربستان محسوب مي شده اند.
 
با يک حساب سرانگشتي بوسيله پولي که ايرانيان سالانه به عربستان (دشمن شيعه ايراني) تقديم مي کنندمي توان تعداد 170.000 مسکن روستائي احداث کرد...
 
يا ميتوان 714.286 فرصت شغلي کشاورزي يا 200.000 فرصت شغلي صنعتي براي جوانان ايجاد کرد
 
يا ميتوان10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشي در کشور ايجاد کرد
 
و يا ميتوان با پول حجاج دوسال يک پالايشگاه سوپر مدرن با ظرفيت 75000 بشکه احداث کرد
 
و يا با پول پنج سال حجاج ميتوان ايران را به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و ديگر براي واردات بنزين محتاج اعراب نبود....
 
اما افسوس که با پول حجاج ايراني قمارخانه هاي فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بيزنس حج را در اختيار دارند آباد ميشود.....و تا رسيدن ايرانيان مسلمان به مرحله فکرکردن در بهينه هزينه کردن پول براي نزديکي به خدا راه بسيار درازي در پيش است. 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 13 آبان 1391برچسب:حج , مکه , زایران ایرانی , خانه خدا , کعبه, توسط رحیم |

زن عشق می کارد و کینه درو می کند....

 دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر....

 می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .....

 برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانون گذار می توانی ازدواج کنی ........

 در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............

 او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ..........

 او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی .........

 او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .........

 او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........

 او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .........

 و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود  ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد.....

 و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:دکتر شریعتی,زن,حقوق زنان, توسط رحیم |

پسرک از پدر بزرگش پرسید :

پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟

پدربزرگ پاسخ داد :

درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی !

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید :

اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !

پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :

صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

صفت دوم : باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.

صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

و سر انجام پنجمین صفت مداد : همیشه اثری از خود به جا می گذارد. پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی از تو به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی و بدانی چه می کنی.

نوشته شده در تاريخ شنبه 7 اسفند 1389برچسب:اثر مداد, صفات مداد, توسط رحیم |

آگاهی اگر چه به رنج، ناکامی و بدبختی منجر شود، طلیعه راه، طلیعه روشنایی و طلیعه نجات بشریت است ،… از جهلی که خوشبختی، آرامش، یقین و قاطعیت میآورد هیچ چیز ساخته نیست.

* * * * *

پیروزی یک روزه به دست نمی آید، اما اگر خود را پیروز بشماری، یکباره از دست میرود.

* * * * *

انسان به میزانی که می اندیشد انسان است، به میزانی که می آفریند انسان است نه به میزانی که آفریده های دیگران را نشخوار می کند.

* * * * *

انتظار آمادگی است نه وادادگی.

* * * * *

علی آشکار ترین حقیقت و مترقی ترین مکتبی است که در شکل یک موجود انسانی تجسم یافته است، واقعیتی به گونه اساطیر و انسانی است که هست از آن گونه که باید باشند و نیستند.

* * * * *

اسلام علی بر این سه پایه استوار است : مکتب، وحدت ، عدالت

* * * * *

توده مردم به یک آگاهی نیاز دارند و روشنفکر به ایمان.

* * * * *

شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن ، با مرگ خویش بر دشمن پیروز می شود و اگر دشمنش را نمی کشد رسوا می کند.

* * * * *

چه فاجعه ای است که باطل، به دستی عقل را شمشیر می گیرد و به دستی شرع را سپر.

* * * * *

مردی بوده ام از مردم و می زیسته ام در جمع و اما مردی نیز هستم در این دنیای بزرگ که در آنم و مردی در انتهای این تاریخ شگفت که در من جاری است و نیز مردی در خویش و در یک کلمه مردی با بودن و در این صورت دردهای وجود، رنج های زیستن، حرف زدن انسانی تنها در این عالم، بیگانه با این «بودن» !

«دکتر شریعتی»

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 اسفند 1389برچسب:, توسط رحیم |

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: « یواش تر برو، من می ترسم. »

مرد جوان: « نه، اینجوری خیلی بهتره. »

زن جوان: « خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم. »

مرد جوان: « خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری. »

زن جوان: « دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. »

مرد جوان:«  منو محکم بگیر. »

زن جوان: « خوب حالا میشه یواش تر بری. »

مرد جوان: « باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه. »

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت.

مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 بهمن 1389برچسب:دوستت دارم,کلاه کاسکت, توسط رحیم |

داستان دو دانشجوی پزشکی که ساليان پيش به سادگی و با استفاده از سادگی آدمهای ساده لوح و ساده دل  پولدار شدند. چيزی که امروز مردم کمتر به آن باور دارند.

دو دانشجوی پزشکی به یک شهر کوچک مسافرت کردند و وارد یک مهمانسرا شدند، مهماندار مهمانسرا طبق معمول نام آنها و کسب و کار و اینکه چی مدتی را در آنجا سپری ميکنند از آنها پرسيد ؟

در پاسخ گفتند: « ما نزدیک به چهارهفته را اینجا سپری خواهيم کرد. ما دکتران مشهور شهرمان هستيم. لطفأ به کسی نگوئيد، زیرا در نظر داریم در این شهر یک آزمایش جالب علمی انجام دهیم، که به این منظور به آرامش نياز داریم »

مهماندار که کنجکاویش تحریک شده بود از آنها پرسيد:

« این چگونه آزمایشی خواهد بود؟»

آنها گفتند: « در شهرمان ما به یک معجزه نایل شدیم، که با استفاده از آن مرده ها را زنده کردیم. برای این آزمایش سه هفته زحمت کشيدیم. ميخواهيم در این شهر در شرایط دیگر این آزمایش را دوباره تکرار کنيم.»

آنها شهادتنامه یی را که شهردار شهرشان، در آن این معجزه باور نکردنی را تأیید کرده بود به مهماندار نشان دادند. طبیعی است که مهماندار این ماجرا را در اولین فرصت برای دیگران بازگو کرد و آوازه آنها در شهر پیچید.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |
 

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می ورزم، بی تو زندگی دشواراست، بی تو من هم نیستم ؛ هستم ، اما من نیستم ؛ یک موجودی خواهم بود توخالی ، پوک ، سرگردان ، بی امید ، سرد ، تلخ ، بیزار ، بدبین ، کینه دار ، عقده دار ، بیتاب ، بی روح ، بی دل ، بی روشنی ، بی شیرینی ، بی انتظار ، بیهوده ، منی بی تو

یعنی هیچ!

ای آزادی، من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم.

ای آزادی، چه زندان ها برایت کشیده ام !

و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد.

اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید.

من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی چه می کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟

 

« دکتر علی شریعتی »

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:ای آزادی,دکتر علی شریعتی, توسط رحیم |

گابریل گارسیا مارکز از نویسندگان بزرگ آمریکای جنوبی است که معروفیت جهانی دارد و برنده جوایز متعددی از جمله جایزه ادبی نوبل شده است. از آثار معروفش « گزارش یک قتل»  و « پائیز پدر سالار است» که اگر آثار خاص این نویسنده بزرگ نخوانده اید، حتما زودتر اقدام کنید. در زیر چند جمله از ایشان نوشته شده:

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند، و گاهی اوقات پدران هم.

 

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

 

در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می کند.

 

در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن.

 

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد، بلکه چیزی است که خود می سازد.

 

در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم،  بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم.

 

در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که، چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند.

 

در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهتریندوست انسان و پیروی کورکورانه بد ترین دشمن وی است.

 

در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.

 

در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.

 

در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.

 

در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست، بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است.

 

در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است و به رشد وکمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می شود.

 

در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.

 

در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:گابریل گارسیا مارکز,پائیز پدر سالار,گزارش یک قتل, توسط رحیم |

خدایا همواره تو را سپاس میگزارم که هرچه در راه تو و پیمان تو پیشتر میروم، بیشتر رنج میبرم، آنها که باید مرا بنوازند میزنند، آنها که باید همگامم شوند سد راهم میشوند، آنها که باید امیدوارم کنند و تبرئه‌ام کنند، سرزنشم میکنند، نومیدم میکنند......تا چشم انتظارم، تنها به روی تو باز ماند، تنها از تو یاری طلبم، در حسابی که با تو دارم شریکی نباشد، تا تکلیفم با تو روشن شود.تا تکلیفم با خودم معلوم گردد!!

 

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدای چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

 

من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .

 

خدایا در برابر هر آنچه که انسان ماندن را به تباهی بکشد، با « نداشتن» و « نخواستن» رویین‌تن کن!

 

اگر مثل گاو گنده باشی، میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی، بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی، سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند.

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

یه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد اون یه اکواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت  کرد. تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگر یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ماهی بزرگه بود.

 

ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد بالاخره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد.

 

او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت می دانید چرا؟

 

اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی.

 

اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند.

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 بهمن 1389برچسب:دیوار شیشه ای,آکواریوم,دیوار واقعی, توسط رحیم |

 

به تازگی سایتی مشکوک که ظاهرا با تلاش برخی کشورهای عربی راه اندازی شده نظرسنجی برای تغییر

نام خلیج همیشه فارس راه اندازی نموده که سایت ها و حتی شبکه های تلویزیونی عربی در حال تبلیغ این

سایت برای افزایش تعداد رای دهندگان به نام خلیج غیر فارس می باشد که فارغ از سیاست پشت پرده آن

رای کاربران فارسی زبان به خلیج فارس می تواند پاسخ محکمی به گردانندگان چنین سایت هایی باشد.

برای رای دادن به خلیج فارس کافیست وارد صفحه اصلی سایت به آدرس زیر شده:

 www.persianorarabiangulf.com

و بر روی گزینه خلیج فارس کلیک کرده

 و گزینه vote را فشار دهید.

برای حمایت از ایران عزیز و خلیج همیشه فارس این مطلب را کپی کرده و در وبلاگ خود قرار دهید  و حتما نظر بدهید.

برای نشان دادن غیرت ایرانی کلیک کنید و نظر دهید.


 

 فروتنی در برابر گردنکشان اشتباهی بزرگ است. چرا که این کار آنها را گستاختر و بی پرواتر می نماید.

ارد بزرگ

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 بهمن 1384برچسب:خلیج فارس, توسط رحیم |

شير نري دلباخته‏ ي آهوي ماده شد. شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله‏ي حيوانات ديگر دريده شود.از دور مواظبش بود

 

 پس چشم از آهو برنداشت تا يک بار که از دور او را مي نگريست،

 

شيري را ديد که به آهو حمله کرد. فوري از جا پريد و جلو آمد.

 

ديد ماده شيري است. چقدر زيبا بود، گردني مانند مخمل سرخ و بدني زيبا و طناز داشت.با خود گفت: حتما گرسنه است.

همان جا ايستاد و مجذوب زيبايي ماده شير شد.  و هرگز نديد و هرگز نفهميد که آهو خورده شد

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 بهمن 1389برچسب:عشق,شیر,آهو, توسط رحیم |

*انسان هرچه بالاتر رود احتمال دیدن وصله شلوارش بیشتر است.

 

*مهم این نیست که چقدر میدانیم. مهم این است که از دانسته هایمان چقدر استفاده کنیم.

 

*اگه آدما همونقدر که در صحبت کردن توانا هستن.در سکوت کردن هم توانا بودن زندگی خیلی زیباتر از این میشد.

 

سرمایه ماورایی انسان به اندازه حرفهایی ست که برای نگفتن دارد.

 

*در دشمنی دورنگی نیست. کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.

 

من هرگز نمی نالم، قرنها نالیدن بس است. من میخواهم فریاد بزنم، اگر نتوانستم سکوت میکنم، خاموش بودن بهتر از نالیدن است، نالیدن فرزندان ماکیوالیسم را مغرور میکند.......

 

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری

 

زندگی یعنی آزادی، ایمان، فرهنگ، نان و دوست داشتن.

 

من معتقدم هرچه درباره‌ی انسان گفتند فلسفه و شرح است و انچه حقیقت دارد جز این نیست که انسان تنها آزادی است و شرافت و اگاهی  و اینها چیزی نیستند که بتوان فدا کرد حتی در راه خدا...

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 بهمن 1389برچسب:دکتر علی شریعتی,آزادی,, توسط رحیم |

ژاپن:

بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!

 

مصر:

درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!

 

هند:

او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آن دو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!

 

عراق:

مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!

 

چین:

درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!

 

اسرائیل:

بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!

 

گینه بیسائو (گینه بی صاحاب!!):

او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!

 

کوبا:

او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!

 

افغانستان و پاکستان:

او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!

 

اوگاندا:

درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!

 

انگلیس:

نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!

 

ایران:

عاشق تخم مرغ است ! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند ! عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس ! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید ! او سه سوته عاشق می شود ! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است.

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:دانشجو,, توسط رحیم |

پسرکی از مادرش پرسید: « مادر چرا گریه میکنی؟ »

 

‏مادر فرزنش را در آغوش گرفت و گفت: « نمی دانم عزیزم ، نمی دانم!!! »

پسرک نزد پدرش رفت وگفت : « بابا، چرا مامان همیشه گریه می کند؟  او چه می خواهد؟»

 

پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید، این بود: « همه ی زنها گریه می کنند، بی هیچ دلیلی!!! »

 

‏پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود.

یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند، از خدا پرسید: « خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟»

 

‏خدا جواب داد:

« من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های اوقدرتی داده ام تا بتواند ‏سنگینی زمین را تحمل کند، ‏به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کاربکشند، او به کار ادامه دهد. »

« به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزنداش عشق بورزد، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند؟ »

 

‏«به اوقلبی داده ام تا همسرش را دوست بدرد، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد »

 

« و به او اشکی داده ام ‏تا هر هنگام  که خواست فرو بریزد، این اشک را منحصراً به او داده ام تا هرگاه نیاز داشت، بتواند از أن استفاده کند. »

* * * * *

‏زیبایی یک زن در لباس، موها یا اندامش نیست. زیبایی زن را باید در چشمانش جستجو کرد،  زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست.  

 

* * * * *

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:نگاه زیبا,چشمان زیبا,اشک,تحمل,گریه, توسط رحیم |

مرد نجوا کرد: « خدایا با من صحبت کن»،    یک چکاوک آواز خواند ولی مرد نشنید.

 

پس مرد با صدای بلند گفت: « خدایا با من صحبت کن»،   آذرخش در آسمان غرید ولی مرد متوجه نشد.

 

مرد فریاد زد: « خدایا یک معجزه به من نشان بده»،   یک زندگی متولد شد ولی مرد نفهمید.

 

مرد نا امیدانه گریه کرد و گفت: « خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم»،   پس خدا نزد مرد آمد و او را لمس کرد.

 

ولی مرد بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود، از آنجا دور شد.

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:خدا,پروانه,معجزه,چکاوک,آذرخش, توسط رحیم |

دنیا مثل آینه است، اگر به آن اخم کنی، آنهم به تو اخم می کند. اگر به آن لبخند بزنی، آنهم به تو لبخند می زند.

هربرت ساموئلز

* * * * *

چیزی که زندگی را ارزشمند می سازد و کمترین هزینه و بیشترین تاثیر را دارد، لبخندی خوشایند است و همچنین، لبخند مملو از ارزشها و خوبیهاست و مهربانی انسان با آن عجین شده است.

ویلبر دی نسبیت

* * * * *

بیشتر لبخندها با لبخندی دیگر شروع می شوند.

فرانک ای کلارک

* * * * *

از لبخندت استفاده نکنی، به فردی می مانی با میلیونها دلار در بانک و بدون دسته چک.

لس قبلین

* * * * *

لبخند سیستم روشنایی رخسار است و سیستم گرمایی دل.

باربارا جانسون

* * * * *

لبخند بزنید تا دوستانی داشته باشید، اخم کنید تا چین و چروک بر رخسارتان ظاهر شود. اگر ما دنیا را برای یکدیگر آسانتر نکنیم پس برای چه چیز زندگی می کنیم.

جرج الیوت

* * * * *

لبخند بزنید چون درمانی رایگان است.

دواگ هورتون

* * * * *

لبخند برای انسان، مثل آفتاب برای گلهاست.

جوزف ادیسون

* * * * *

چین و چروکهای چهره بایستی صرفاً نشان دهنده این باشند که لبخندها کجا بوده اند.

مارک تواین

* * * * *

لبخند زبان عشق است.

دیود هر

* * * * *

به یکدیگر لبخند بزنید، به همسرتان لبخند بزنید، به شوهرتان لبخند بزنید، به فرزندانتان لبخند بزنید، به یکدیگر لبخند بزنید. مهم نیست آن طرف چه کسی است، اینکار به شما کمک خواهد کرد تا با عشق بیشتری نسبت به یکدیگر زندگی کنید.

مادر ترزا

* * * * *

صدها زبان در جهان وجود دارد، اما لبخند به همه آن زبانها صحبت می کند.

ناشناس

* * * * *

لبخند چراغ پنجره روح است که نشان می دهد دل در خانه است.

ناشناس

* * * * *

وقتی شما به کسی لبخند می زنید، آن فرد نیز از ده بار، نه بار به شما لبخند خواهد زد. در نتیجه شما اوقات دو نفر را شادتر و بهتر کرده اید.

ناشناس

* * * * *

هیچکس به اندازه کسی که چیزی برای بخشیدن ندارد به لبخند محتاج نیست.

ناشناس

* * * * *

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

زندگی به مرگ گفت: « چرا آمدن تو رفتن من است؟ چرا خنده تو گریه من است؟»

 

مرگ حرفی نزد!

 

زندگی دوباره گفت: « من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه. من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی.»

 

مرگ ساکت بود !

 

زندگی گفت: « رابطه من و تو احمقانه است! زنده کجا، گور کجا؟ دخمه کجا، نور کجا؟ غصه کجا، سور کجا؟»

 

 

اما مرگ تنها گوش می داد !!

 

زندگی فریاد زد: « دیوانه، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم؟؟؟»

 

و مرگ آرام گفت: « تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده اید»

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:زندگی, مرگ,غصه,خنده,گریه, توسط رحیم |

بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است:

           

«  کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است، من باید انگلستان را تغییر دهم.»

 

«بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم.»

 

«در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم.»

 

« اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم !!! »

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 بهمن 1389برچسب:مرگ, دنیا, تغییر دنیا, کلیسای وست مینستر, توسط رحیم |

 

از نظر دکتر شریعتی دوست داشتن برتر و بالاتر از عشق است.  چون عشق با دوری طولانی مدت معشوق، فروکش میکند و با وصال معشوق به ابتذال کشیده می شود، ولی دوست داشتن همچون محو شدن در دوست و یکی شدن با او تداوم می یابد.

 

**  خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق ورزیدن بهتر از زندگی کردن است و به هر که دوست‌تر میداری بچشان که دوست داشتن بهتر از عشق ورزیدن است

 

**  عشق یعنی شناخت، عشق به بوی دیدارهای گه گاه زنده است، با دوری و نزدیکی در نوسان است، امّا دوست داشتن از این دنیاها بیگانه‌ است، سرد نمیشود چون داغ نیست، دوست داشتن زیباست...

 

**  دوست داشتن از عشق برتر است، عشق مملوک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست!!!

 

**  مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نامردند گدایی عشق میکنند تا وقتی مطمئن به تسخیر قلب زن نشدند اما همین که مطمئن شدند مردانگی را در کمال نامردی به جا می آورند.

 

**  دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

 

**  آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش

 

**  عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد ضعیف میشود و اگر تماس تداوم یابد به ابتذال کشیده میشود، و تنها با بیم، امید، تزلزل، اضطراب و دیدار و پرهیز، زنده و نیرومند میماند.امّا دوست داشتن با این حالات نا آشناست. دنیایش دنیای دیگریست..........!

 

**  پروردگار مهربان من! از دوزخ این بهشت رهاییم بخش... کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم... دردم درد بیکسی بود...

 

**  میخواستم زندگی کنم راهم را بستند ستایش کردم گفتند خرافات است عاشق شدم گفتند بهانه است خندیدم گفتند دیوانه است دنیا را تگه دارید میخواهم پیاده شوم.

 

**  اگر تنهاترین تنهاها باشم، بازهم خدا هست... او جانشین تمام نداشته‌هاست!

 

 

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

این مطلب اولین بار در سال 2001 توسط زنی به نام ریتا استریکلند در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت 4 روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت این کلیسا مراجعه کردند. این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد .

 

گفتگو با خدا

در خواب دیدم در حال گفتگو با خدا هستم!

خدا گفت:  « پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟»

گفتم : « اگر وقت داشته باشید؟»

خدا لبخند زد: « وقت من ابدی است، چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟ »

گفتم: « چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟ »

خدا پاسخ داد: « این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند، عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند ! »

« این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند. و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند ! »

« این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند، زمان حال فراموش شان می شود، آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال ! »

« این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد، و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند ! »

 

خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم .

بعد پرسیدم: « به عنوان خالق انسان ها، میخواهید آنها چه درس هایی از زندگی یاد بگیرند ؟ »

خدا دوباره با لبخند پاسخ داد: « یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد. اما می توان محبوب دیگران شد. »

« یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند. یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد، بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد. »

 

« یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم، که سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد. »

« با بخشیدن، بخشش یاد بگیرند. »

« یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند، اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند. »

« یاد بگیرند که میشود، دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند. »

« یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند، بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.»

و

(( یاد بگیرند که من اینجا هستم، همیشه ))

 

راوی مطلب : ریتا استریکلند

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

چه قدر نشنيدن ها و نشناختن ها و نفهميدنها که به اين مردم آسايش و خوشبختي بخشيده است.

 دکتر علي شريعتي

 معني حيات را در زيبائي و قدرت اراده بايد جستجو کرد.

ماکسيم گورکي

 بزرگترين نابکاري آن است که بپنداريم براي آنکه برترين باشيم بايد دست به ويرانگري چهره ديگران بزنيم.

ارد بزرگ

 عشق يعني اراده به توسعه خود با ديگري در جهت ارتقاي رشد دومي.

اسكات پك

 ما ديگران را فقط تا آن قسمت از جاده كه خود پيموده‌ايم مي‌توانيم هدايت كنيم.

اسكات پك

 انسان در همان لحظه که تصميم مي گيرد آزاد باشد، آزاد است.

ولتر

 رسانه تنها مي تواند پژواک نداي مردم باشد نه اينکه به مردم بگويد شما چه بگوييد که خوشايند ما باشد.

ارد بزرگ

 به زبانت اجازه نده قبل از انديشه ات به راه افتد.

ناپلئون

روزهاي سخت بهايي ست که بايد براي سرافرازي پرداخت.

ارد بزرگ

 زندگان، مردگاني هستند که در تعطيلات به سر مي برند.

موريس مترلينگ

 تا چهل سالگي که مغزم خوب کار مي‌کرد به رياضيات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگي که ذهنم ضعيف شده‌بود به فلسفه روي آوردم و در اواخر که به‌کلي کله‌ام کار نمي‌کرد به سياست!

 برتراند راسل

 تملق وچاپلوسي هم گوينده و هم شنونده را فاسد مي کند.

ديل کارنگي

 از استثنائـات است كه كسي را بـه خاطر آنچه كه هست دوست بدارند. اكثر آدمها چيزي را در ديگران دوست دارند كه خود به آنها امانت مي دهند: خودشان را، تفسير و برداشت خودشان را از او ...

گوته

 انسان در همان لحظه كه تصميم ميگيرد آزاد باشد آزاد است.

والتر

اساسا ، خوشبختي فرزند نامشروع حماقت است. همه کساني که در جست و جوي خوشبخت بودن هستند بي خود تلاشي در بيرون از خويش نکنند اگر بتوانند " نفهمند" مي توانند " خوشبخت " باشند.

 

دکتر علي شريعتي

 آزادي متعلق به يک نفر نيست، مال همه است.

اسپنسر

 لبخند، حتي زمانيکه بر لبان يک مرده مي نشيند، بازهم زيباست.

کريستيان بوبن

 در جستجوي نور باش، نور را مي‌يابي.

آرنت

 دستهایی که کمک می کنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند.

کوروش کبیر

 کسی که آزادی می جوید زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد.

ارد بزرگ

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

همیشه دیر است و همیشه باید حساب کرد که فرصت نیست و هرگز سخنی را که میشود امروز گفت ، کاری را که میشود امروز کرد نباید به فردا گذاشت زیرا همیشه دیر است.

بر خلاف کسانی که مصلحت اندیش اند و می گویند هنوز زود است،من می گویم که همیشه دیر است.

هر کاری را که می خواهیم بکنیم کاری است که لااقل باید صدها سال پیش می کردیم. بنابر این، دیر شده هر کار که باشد، این است که فرصت نیست کار امروز را به فردا بیافکنیم.

این روایت که فرموده اند: « برای دنیایت آنچنان کار کن که گویی همیشه زنده خواهی ماند و برای آخرتت آنچنان که گویی فردا می میری » چقدر عالی است.

به این معنا است که برای کارهای زندگی فردی و مادی و شخصی ات فکر کن که همیشه وقت هست اما برای کار مردم و آنچه که درمسیر اصالت کار و مسئولیت انسانی است - کار برای دیگران و جامعه و انسانیت - دستپاچه باش ، همیشه بیاندیش فردا دیگر نیستی.

این است که من همیشه حرف آخر را اول می زنم چون نگرانم اگر از اول شروع کنم و به مقدمه چینی و امثال اینها بپردازم دیگر به حرف آخر نرسم.

«دکتر علی شریعتی »

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:
 
« خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد.دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم.یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن...»
 
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند.در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند...
 
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !
 
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:
 
« خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی...»
 
« البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند!!! »

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

ژاپن

جوان اولي از عشق جوان دومي نسبت به دختر محبوبش متاثر ميشه و خودکشي مي کنه! جوان دومي هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگين ميشه که خودکشي مي کنه! بعدش براي دختر ژاپني هم چاره اي جز خودکشي نيست!

 

 اسپانيا

مرد اولي توي دوئل ، مرد دومي رو از پاي در مياره و با زن محبوبش به آمريکاي جنوبي فرار مي کنن!

 

انگلستان

دو تا عاشق با کمال خونسردي حل قضيه رو به يه شرط بندي توي مسابقه  اسب سواري موکول مي کنن! اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون ميشه!

 

فرانسه

خيلي کم کار به جاهاي باريک مي کشه! دو تا مرد با همديگه توافق مي کنن که خانم مدتي مال اولي و مدتي مال دومي باشه!

 

استراليا

دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره مي کنن! اين مشاجره اونقدر طول مي کشه تا يکي از طرفين پير بشه و بميره ، يا از يه مرضي بميره! اونوقت اونکه زنده مونده با خيال راحت به مقصودش مي رسه!

 

قفقاز

جوان اولي دختر محبوب رو بر مي داره و فرار مي کنه! دومي هم دختر رو از چنگ اولي مي دزده و پا به فرار مي ذاره! باز اولي همين کار رو مي کنه و اين ماجرا دائماً تکرار ميشه!

 

نروژ

معشوقه ء دو مرد براي اينکه به جدال و دعواي اونها خاتمه بده خودشو از بالاي ساختمون مرتفعي ميندازه پايين و غائله ختم ميشه!

 

آفريقا

قضيه خيلي ساده ست و جاي اختلاف نيست! دو تا مرد ، زني رو که مي خوان عقد مي کنن و علاده بر اون ، بيست تا زن ديگه هم مي گيرن!

 

مکزيک

کار به زد و خورد خونيني مي کشه و يکي از طرفين کشته ميشه! ولي بعدش اونکه رقيبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد ميشه و دخترک بي شوهر مي مونه!

 

آمريکا

حل قضيه بستگي به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج مي کنه!

 

ايران

فقط پول موضوع رو حل مي کنه! پدر و مادر دختر مي شينن با همديگه مشورت مي کنن و خواستگاري که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب مي کنن! عاشق شکست خورده اگه توي عشقش جدي باشه يا بايد خودشو بکشه يا رقيب رو از ميدون به در کنه يا افسردگي مي گيره و......

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |

قـوانين مورفي اكنون افزون بر هـزاران قانون مي بـاشد كـه توسط افراد گوناگون در سراسر جهان گرد آمده و همچنان در حال افزایش هستند و مـجـموعـه اي از قـوانـيـن حـاكـم بر زنـدگي هسـتند كـه اكثر آنها از بدبيني نشأت گرفته و جنبه شوخي دارند امـا بسـياري از آنها نيز عينيت و واقعيت دارند.

اكنون به برخي از اين قوانين توجه كنيد:

1- اگـر قـرار بـاشه كاري خراب بشه و درست پيش نره، حتما خراب مي شـه اون هـم در نامناسبترين زمان!

2- اگر احتمال داشته باشه چندين كار خراب بشود ، آن كـاري كه بيشترين ضرر را خواهد زد درست پيش نخواهد رفت!

3- همه چيز در حال بدتر شدن است!

4- لبخند بزنيد فردا همه چيز بدتر و وخيمتر خواهد شد.

5- احتمال آنكه يك شيء آسيب ببيند نسبت مستقيم دارد با ارزش آن!

6- هر کاري دو برابر آنچه فکرش را مي‌کني وقت مي برد. مگر اينکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت مي گيرد.

7- در صورتي که شانس انجام درست يک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود درصد است.

8- هر راه حلي مشكل جديدي پديد مي آورد!

9- همه خوب ها تصاحب شده اند ، اگر تصاحب نشده باشند حتما دليلي دارد.

10- هرگاه جسم بـا ارزشي از دست شما به زمين مي افتد به غير قابل دسترس ترين مكان ميرود (حلقه برليان يا داخل سطل زباله مي افتد و يا در چاه فاضلاب)!

11- شما هر موقع دنبال چيزي مي گرديد هـميشه در آخـرين مـكاني كه آن را جستجو ميكنيد مي يابيدش!

12- هيچ اهميتـي ندارد كه شما به چه اندازه دنبال جنسي بگرديد به محض آنكه آن را خريديد آن را در مغازه اي ديگر ارزانتر خواهيد يافت!

13- همواره در خيابان در هنگام رانندگي ماشينها در لاين ديگر سريعتر حركت ميكنند!

14- زماني كه دستگاه معيوب خود را نزد تعميركار مي بريد كاملا بي عيب و درست كار خواهد كرد!

15- هر فردي راهي براي ثروتمند شدن در ذهنش دارد كه عملي نميباشد!

16- هر چيز خوب در زندگي يا غير قانوني است ويا غير اخلاقي و يا چاق كننده!!

17- اگر چيزي را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازي احمق باهوش تري پيدا مي شود و کارت را خراب مي کند.

18- هيچ عمل نيكي بدون مجازات نخواهد ماند!!

19- هرگاه شما چيزي را در جاي امني قرار ميدهيد تا گم نشود ديگر هيچگاه نميتوانيد پيدايش كنيد!

20- در ورزش گلف بهترين ضربه ها هميشه زماني زده ميشود كه تنها باشيد و بدترين آن هنگامي كه در جمعي بازي مي كنيد و يا با فردي بازي ميكنــيد كه ميخواهيد او را با بازي خود تحت تاثير قرار دهيد!!

21- هر چيزي را كه مي خواهيد، نميتوانيد داشته باشيد و آنچه را كه داريد نميخواهيد!

22- احتمال آنكه كاري را كه انجام ميدهيد ديگران ببـينند نـسب مسـتقيم دارد با ميزان احمقانه بودن كار شما!

23- سنگين بودن ترافيك نسبت مستقيم دارد با ميزان عجله شما براي زود رسيدن به مقصد!

24- هنگام ورود به پمپ بنزيـن جـايگاهـي را كه انتخاب مي كنيد هميشه طولاني تر از جايگاه هاي ديگر خواهد بود.

25- وسايل نقليه اعم از اتوبوس، قطار، هواپيما و... هميشه ديرتر از موعد حرکت مي کنند مگر آن که شما دير برسيد. در اين صورت درست سر وقت رفته اند.

26- هر كسي ميتواند مدرك دانشگاهي بگيرد اما صاحب عقل نخواهد شد!

27- زباله از خلاء بيزار است آنقدر انباشته ميگردد تا فضاي موجود را پر كند!

28- هرگاه كفش نو را براي اولين بار به پا كنيد همه پايشان را روي آن خواهد گذاشت!

29- زماني كه مي خواهيد لكه روي شيشه پنجره را پاك كنيد هميشه لكه سمت ديگر شيشه ميباشد!

30- قانون بقاء كثيفي: براي تميز كردن هر چيزي، بايد چيز ديگري كثيف گردد!!

31- اگر امري احتمال دارد اتفاق بيافتد و خيلي هم خوشايند باشد،هرگز اتفاق نخواهد افتاد!

32- اگر حق با شما باشد هيچكس حرف شما را باور نخواهد كرد!

33- قوانين مانند تار عنكبوت مي باشند تنها افراد ضعيف و فقيران به دام آن ميافتند در صورتي كه ثروتمندان و صاحبان قدرت آن را پاره كرده و ميگريزند!!

34- دو عنصر در طبيعت فراوان ميباشند: يكي نیتروژن و ديگري حماقت!!

35- جاده رسيدن به موفقيت همواره در دست ساخت است!

36- هرگاه چيـزي را دور بياندازيد به محض آنكه ديگر به آن دسترسي نداشته باشيد به آن نياز پيدا خواهيد كرد!

37- كار تيمي همواره ضروري مي باشد چون به شما اجازه مي دهـد تـا در صورت بروز مشكل فرد ديگري را نكوهش كنيد!

38- احتـمـال آنـكه طـرف ناني كه به آن كره ماليده شده است بروي فرش بيافتد نسبت مستقيم دارد به قيمت فرش!

39- شما هيچگاه نمي توانيد با نگاه كردن به خطـوط راه آهـن، بـگويـيد كه قطار از كدام سمت خواهد آمد!

40- معادله يـافتـن همسر بـه ايـن مفـهوم كـه هيـچ دختـر و زني وجود ندارد كه هر سه اين خصوصيات را دارا باشد!!

(   عقل× زيبايي× در دسترس بودن = 0  ) همیشه ثابت

41- ماشيني كه روبروي شما در حركت است هميشه سرعتش از شما كمتر است!

42- هر چه عقيده اي مسخره تر باشد احتمال موفقيت آن بيشتر مي باشد!!

43- افرادي كه مي توانند بهترين نصيحت ها را بكنند، نصيحت نمي كنند!!

44- دود سيگار هـمواره به سمت افراد غيـر سيـگاري حـركت خواهد كرد، بدون توجه به سمت وزش باد!

45- جاي پارك مناسب ماشين هميشه سمت ديگر خيابان ميباشد!

46- اگر به نظر مي رسد همه چيزها خوب پيش مي روند حتما چيزي را از قلم انداخته اي.

47- دوستان مي آيند و مي روند اما دشمنان انباشته ميگردند!

48- هرگاه به دروغ به رئيس خود بگوييد كه علت تاخير شما پنچر شدن چرخ ماشينتان بوده روز بعد چرخ ماشين شما پنچر خواهد شد!

49- تقريبا داخل شدن به هر كاري از خارج شدن از آن آسانتر است!

50- هيچ چيز هيچگاه بهتر نشده و نخواهد شد!

 

و اما سرنوشت خود آقاي مورفي :

يه شب تو يه بزرگراه سوخت ماشين آقاي مورفي تموم مي شه. اون شب تو بزرگراه ترافيک بوده و ماشين ها با سرعت مورچه مي رفتن. آقاي مورفي هم مي زنه بغل که بقيه راه رو با تاکسي بره. همينجوري ريلکس کنـار بزرگراه ایستـاده بوده که يهو ماشين يـه توريست انگليسي که داشتـه خلاف جهت مي اومده تپٌي مي زنه بهش و مي ميره.

اتفاقاً اون روز لباسش هم سفيد بوده . حالا فکر کن !!!!.... با يه لباس سفيد کنار يه بزرگراه شلوغ ایستاده باشي. بعد يه گاگول در جهت مخالف بياد بهت بزنه و بميري . احتمالا موقع جون دادن اين جمله ي معروفش روي لبش بوده :

 ««  اگه يه راه براي خراب کردن چيزي وجود داشته باشه او همون يه راه رو پيدا مي کنه »»

 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 بهمن 1389برچسب:, توسط رحیم |