وبلاگ یک خوزستانی



www.ahwaz.loxblog.com

پسرکی از مادرش پرسید: « مادر چرا گریه میکنی؟ »

 

‏مادر فرزنش را در آغوش گرفت و گفت: « نمی دانم عزیزم ، نمی دانم!!! »

پسرک نزد پدرش رفت وگفت : « بابا، چرا مامان همیشه گریه می کند؟  او چه می خواهد؟»

 

پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید، این بود: « همه ی زنها گریه می کنند، بی هیچ دلیلی!!! »

 

‏پسرک متعجب شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند، متعجب بود.

یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند، از خدا پرسید: « خدایا چرا زنها این همه گریه می کنند؟»

 

‏خدا جواب داد:

« من زن را به شکل ویژه ای آفریده ام . به شانه های اوقدرتی داده ام تا بتواند ‏سنگینی زمین را تحمل کند، ‏به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی داده ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کاربکشند، او به کار ادامه دهد. »

« به او احساسی داده ام تا با تمام وجود به فرزنداش عشق بورزد، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند؟ »

 

‏«به اوقلبی داده ام تا همسرش را دوست بدرد، از خطاهای او بگذرد و همواره در کنار او باشد »

 

« و به او اشکی داده ام ‏تا هر هنگام  که خواست فرو بریزد، این اشک را منحصراً به او داده ام تا هرگاه نیاز داشت، بتواند از أن استفاده کند. »

* * * * *

‏زیبایی یک زن در لباس، موها یا اندامش نیست. زیبایی زن را باید در چشمانش جستجو کرد،  زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست.  

 

* * * * *

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:نگاه زیبا,چشمان زیبا,اشک,تحمل,گریه, توسط رحیم |